شب های سرگشتگی

ساخت وبلاگ
اولین بار که دادم چقدر ها کردی دل خود را به تو اما تو چه تنها کردی چه بگویم که تو تا دسته فرو کردی باز خنجرت را به دلم بعد که پیدا کردی من بی چاره ببین درد کشیدم آن شب که تو رفتی و مرا این همه شیدا کردی همه گفتند نباید بدهم بار دگر دل خود را به تو،یک عالمه رسوا کردی یاد داری چقدر ها که برایت شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sargashteh22o بازدید : 185 تاريخ : دوشنبه 22 خرداد 1396 ساعت: 13:51

ناز داری تِیَلِت کاله و زلفت بوره

هر چه خاسی چه کُنُم کِردِی و گفتی زوره

ایکُنی هِی خوته دیرَم چه کُنُم صبر کُنُم؟ 

ایخومِت ئی دلِ بیچاره ی "مو" مجبوره

خینِ اسکندَره مِن لاره تنهِ یا چنگیز؟ 

هر کموشهِ بخدا جفتِ تِیَت مغروره

نفسُم ره پَسِ گِند و تو غریبی کردی

همه دیدن تو ندیدی تِیَلِت مِی کوره؟ 

جور نی ئی دِلِ دروازه ی "تو" بُی دِلِ مو

عشقِ خوم خوت بخدا هر چه بِگوم ناجوره

سرگشته

شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sargashteh22o بازدید : 178 تاريخ : دوشنبه 22 خرداد 1396 ساعت: 13:51

کم شده شوهر نمی آید به آسانی به دست

دختر تنها چه گویم بیش، از اندازه هست

درد بالاتر از این آمار دنیا را ببین

به ازای هر پسر گویند صد ها دختر است

آی مردم نطفه ها کلا که دختر می شود

یک غمی بی انتها در شعر من امشب نشست

بخت اگر یاری کند امشب بگویم حر ف دل

بال و پرهای جوانان باز بی پروا شکست

تا بگویم آرزو هم برجوانان عیب نیست

نیست دیگر ازدواجی هر چه بود از هم گسست

سرگشته

شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sargashteh22o بازدید : 198 تاريخ : دوشنبه 22 خرداد 1396 ساعت: 13:51

می نویسم با خطِ خوبِ چلیپا... حیف شد   شد دلم تنها و با عشقِ تو رسوا.. حیف شد   دلبرت...یارت...نگارت...هرکه باشد خوب نیست   همنشینم جانِ "تو" شد هرچه شیدا..حیف شد   یک نفر همجنس خود زخمِ دلم را تازه کرد   تا بسوزم درغمش هر روز و شب ها..حیف شد   چنگ،اندازی به جفتِ هم که مد شد عاقبت   تا فتاد آن شور ی شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sargashteh22o بازدید : 180 تاريخ : دوشنبه 22 خرداد 1396 ساعت: 13:51

روز عشق و عاشقیِ ما دو تا هم دور نیست   گر چه حالا این رسیدن بین ما مقدور نیست   "لذت دیدار را دوری دو چندان می کند"   هر چه می گویم به جز "تو" در دلم منظور نیست   مایعِ انگور هر قدری بماند بهتر است   خوب می گیرد مرا چون مثل آب انگور نیست   مثل منصوری من امشب راز افشا می کنم   بر سرِ داری که حالا جز شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sargashteh22o بازدید : 209 تاريخ : دوشنبه 22 خرداد 1396 ساعت: 13:51

چه بگویم که میانِ دل و عقلم جنگ است   دلِ بی صاحب و جامانده هنوزم تنگ است   چه کنم بی تو مرا باز به جان آورده   این زبان بسته که با غصه و غم همرنگ است   گیج و ماتم که چرا این همه بی رحم شدی   توی این شهر بگو با که دلت همسنگ است   تو ستمکار شدی و چه ستم ها کردی   چون بگویم بخدا بر همه امشب ننگ است   شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sargashteh22o بازدید : 201 تاريخ : دوشنبه 22 خرداد 1396 ساعت: 13:51

چند سالی شده بر باد وفای من و تو   عاشقی بود ببین باز خطای من و تو   کاش باشد غزل آخر من،این غزلم   تا نسوزد دل بیچاره به پای من و تو   بعد مرگم بنویسید که دق مرگم کرد   اشک و بغض و همه سردیِ هوای من و تو   "جای فرهاد اگر خسرو دوران بودم   سخت اینقدر نبود عشق برای من و تو"   آن جهنم که شنیدم بخدا تج شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sargashteh22o بازدید : 194 تاريخ : دوشنبه 22 خرداد 1396 ساعت: 13:51

"مرد ها گر گریه در فقدان همسر می کنند"   خاطراتِ زهر آن را باز پر پر می کنند   آب اگر یک جا بماند می شود گندابه ای   از همین رو میل بر یک یار دیگر می کنند   زن جماعت بد تر از صد مرد بی زن می شود   "بعد مرگ همسر خود خاک بر سر می کنند"   از علی تا مَش نقی یا مصطفی یا مَش رجب   جفت چون شد هر که باشد یا شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sargashteh22o بازدید : 181 تاريخ : دوشنبه 22 خرداد 1396 ساعت: 13:51

خاطراتِ عشق ما دیگر خیال انگیز نیست   ما جدا از هم شدیم و خوب شد پاییز نیست   مثل یک بیگانه دارم می کنم رفتار نه؟   اندکی هم مهر هست اما دگر لبریز نیست   مثل ایوبم تو کردی بس صبوری کرده ام   مثل سابق کاسه ی صبرم کمی سرریز نیست   چون بریدی از دلم با هر که خواهی باش...باش   خوی خون ریزی ندارم چون دلم شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sargashteh22o بازدید : 213 تاريخ : دوشنبه 22 خرداد 1396 ساعت: 13:51

بعدِ عمری تَهلهِ خواری گُلمَه پیدا کِردِمه بی قرارِش بیدِم و مِی موج دِریا پس زَدُم سی رسیدن وِی گُلُم طیفونَ بر پا کِردِمه ری دَر و دیوار وَرچَردُم که بینُم رنگ و ریش خوب گفتِن ئی کَلو بازیِ رِسوا کِردِمه مِن جَوونی هم نه وابی تا بدهِ وَم بوسه ای سِی کُ پیری دَهسِ مِن زُلفِ چِلیپا کِردِمه سرگشته مِ شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sargashteh22o بازدید : 175 تاريخ : دوشنبه 22 خرداد 1396 ساعت: 13:51